آرشیدا خورشید خراسانی
در یک روز نسبتا گرم در حالی که پاییز قدم زنان از راه رسیده بود در اتاقی که پنجره هایش روبه ساحل رودخانه زیبای دز باز می شددرحالی که در تمام گلدسته های شهر اذان می گفتند خورشید آریایی طلوع کرد وآرشیدای عزیزم ساعت 12:40 ظهر سه شنبه 9/7/92در بیمارستان نبوی دزفول چشمهای قشنگش را برا ی اولین بار باز کرد .چشمهایی که آنقدر زیبا وگیرا بود که واقعا مانند یک خورشید در صورت معصوم ومظلومش میدرخشید ..
شیرخوردنت را از لحضه اول آغاز کردی چند قطره خوردی ودر آرامش معصومانه ایی به خواب رفتی خوابی شیرین وعمیق .نمی دانم در لحضه اول دنیا را چگونه دیدی ،آدمها را چگونه دیدی .اما میگن بچه ها در دوران نوزادی وارونه می بینند .امیدوارم همه بدی های ما آدمها را وارونه دیده باشی وچشمهایت همیشه خوبی وقشنگی ببیند.
مامان بعد از عمل درد داشت ولی برای در آغوش کشیدنت لحضه شماری میکرد .بابا وآرشا پشت در اتاق عمل منتظر بودن .وبابا خیلی نگران وبی تاب بود .برای آرشا کلی هدیه با خودت آورده بودی و....